While I lie here burning, you’re encased in ice
هنگامی که من در اینجا می سوزم،تو در قفسی یخی محبوس هستی…
With tainted eyes upon your tainted soul
با چشمانی آلوده و روحی فاسد…
It’s no wonder I’m so cold
من تعجبی نمیکنم،بسیار سرد و بی روح هستم…
A terrible thing I’m learning as tears are turned to ice
چیز وحشتناکی که یاد گرفتم این است که اشک ها به یخ بدل می شوند…
These four walls will be my dreaded foes
این چهاردیواری،دشمنان بیمناک من خواهند بود…
As I rot here in this hole
زمانی که در ارن گودال در حال پوسیدن هستم…
Do you conspire to hold me down?
آیا تو برای نابودی من،توطئه ای چیده بودی؟
Do you conspire to hold?
آیا تو دسیسه کرده بودی؟
Do you conspire to hold me down?
بگو آیا برای به انحطاط رفتن من برنامه ریزی کرده بودی؟
Have I wasted a dream?
آیا من یک رویا را تباه کردم؟
Restless seas will murder me tonight
دریاهای خستگی ناپذیر قاتل من خواهند بود،امشب…
As you appease effortlessly the open mouths of hungry thieves
زمانی که تو خشنود میکنی،دهان باز،دزدان گرسنه را…
There’ll be no silent empathy inside
دیگر هیچ، یکدلی آرامی درون من نخواهد بود…
No colour or shades of hope
هیچ رنگ و نشانی از امید وجود نخواهد داشت…